جدول جو
جدول جو

معنی ابن اعرابی - جستجوی لغت در جدول جو

ابن اعرابی(اِ نُ اَ)
ابوعبدالله محمد بن زیاد الاعرابی. اصلاً از مردم سند بوده. و چنانکه خود میگفت بشب وفات ابوحنیفه متولد شده. او ربیب مفضل بن محمد است. ابن اعرابی یکی از بزرگان ائمۀ لغت عرب است و علمای لغت بقول او استشهاد کنند. اودر اصمعی و ابوعبیده بنظر تحقیر میدیده. و ابوالعباس ثعلب گوید در مجلس درس ابن اعرابی نزدیک صد تن حاضر می آمدند و هر یک سوءالی میکردند و او جواب همه بی مراجعۀ بکتابی می گفت. و باز ثعلب گوید ده سال و اندی ملازمت مجلس او کردم و هیچگاه کتابی در دست او ندیدم. ابن اعرابی از قاسم بن معن و مفضل بن محمد نحو و لغت فراگرفته است. او راست: کتاب النوادر. کتاب الانواء. کتاب صفهالنخل. کتاب مدح القبائل و نزدیک ده کتاب دیگر که ابن الندیم نامهای آن یاد کرده است. ابن اعرابی از جماعتی از فصحای عرب نیز ازجمله صموتی کلابی و ابوالمجیب الربعی لغت و شعر شنوده و بسرمن رأی در 81 سالگی به سال 231 ه. ق. درگذشته است. ابن الندیم صاحب الفهرست در بابی او را از روات اشعار قبائل شمرده و در مورد دیگر او را مؤلف کتاب غریب الحدیث گفته است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُلْ عَ رَ)
ابوبکر محمد بن عبدالله اندلسی معافری اشبیلی مالکی. فقیه و محدث. او سفری بمشرق کرده و از طرطوشی و غزالی وغیر آنان حدیث و جز آن فراگرفته و سپس باشبیلیه بمنصب قاضی القضاتی رسیده است. او را کتب چند بوده که ظاهراً از میان رفته است. مولد وی به سال 468 ه. ق. و وفات در سنۀ 543 است. فیروزآبادی گوید: ’و ابن العربی القاضی ابوبکر المالکی و ابن عربی محمد بن عبدالله الحاتمی’. و سید مرتضی زبیدی در شرح قاموس بدینجا گوید: ’و قد وهم المصنف فی ایراده هکذا و الصواب ان القاضی ابابکر محمد بن عبدالله و الحاتمی هو محمد بن علی’
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ)
ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل. از مردم اجدابیه، میان بن غازی و طرابلس. او ادیبی فاضل بوده و کتاب کفایهالمتحفظ در لغت و کتاب الانواء و جز آن از اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ اَ)
ابوالحسن علی بن الاعرابی الکوفی الشیبانی. منجم. او راست: کتاب المسائل و الاختیارات
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ رَ)
ابوبکر محیی الدین محمد بن علی حاتمی طائی اندلسی. یکی از اعاظم حکمای صوفیه. مولد او در سال 560 ه. ق. بمرسیه. در هشت سالگی با کسان خویش باشبیلیه رفته و مقدمات علم در آنجا فراگرفته و سپس نزد دانشمندان بزرگ محل مانند ابن بشکوال و جز او به تکمیل معلومات خود پرداخته و به سال 590 بتونس و در 598 بمشرق سفر کرده و بدانجا متوطن شده و در همین سال توفیق زیارت خانه خدا یافته و دو بار یکی بسنۀ 601 و دیگری در 608 به بغداد مسافرت و مدتی کوتاه در آنجا بوده و در سال 611 نوبت دوم حج گذارده و سال بعد بحلب و پس از آن بموصل و آسیهالصغری شده و در همه جا سلاطین و امراء عصر مقدم او را عزیز داشته و رواتب و صلات بدو داده اند و او بفقرا بخشیده است. و در دمشق به سال 638 درگذشته است. قبر او در دامنۀ جبل قاسیون هم اکنون برجا و مشهور است. چندی ارباب تعصب آنجا را مزبله کردند وچون سلطان سلیم عثمانی شام را بگشود امر بتنظیف و تعمیر آن کرد. لقب شیخ بمغرب ابن سراقه و در مشرق به الشیخ الاکبر معروف است. محیی الدین را کتب بسیاری است نزدیک دویست جلد که هنوز یکی از مراجع اصحاب طریقت ودانشمندان دیگر است، از آنجمله: کتاب فتوحات مکیه. کتاب فصوص الحکم. کتاب تاج الرسائل و منهاج الوسائل. کتاب العظمه. کتاب السبعه. کتاب حلیهالابدال. کتاب محاضرات الابرار. کتاب التدبیرات الالهیه. کتاب مفاتیح الغیب. کتاب التجلیات. کتاب الخلوه. کتاب المدخل الی معرفهالاسماء. کتاب النقباء. کتاب عقیده اهل السنه. کتاب المقنع فی ایضاح السهل الممتنع. کتاب الهویه و الاحدیه. کتاب الاتحادالعشقی. کتاب الجلاله. کتاب الازل. کتاب عنقاء مغرب. کتاب ختم الاولیاء. کتاب شمس المغرب. کتاب الشواهد. کتاب مناصحهالنفس. کتاب الیقین. مشکوهالانوار فیما روی عن الله عز و جل من الاخبار. کتاب الاجوبه. قاموسی در اصطلاحات تصوف. الامرالمحکم. تحفهالسّفره الی حضرهالبرره. مجموع الرسائل الالهیه و جز آن. و بعض کتب را نیز بغلط بدو نسبت کرده اند از قبیل تفسیر قرآن که از عبدالرزاق کاشی است. ابن عربی را اشعاری صوفیانه نیز بوده که گرد کرده و بطبع رسانده اند. فقها و علمای ظاهر چه در زمان او و چه پس از او همیشه ابن عربی را بمذهب حلول و اتحاد متهم کرده اند و نیز عقیدۀ او بوحدت وجود و دعاوی او در مکاشفات غریبه اهل شرع را برخلاف او برانگیخته است و با اینهمه بعض از علما و فقهای عصراو و جز آن عصر مانند عبدالرزاق کاشی و سیوطی و فیروزآبادی در تعدیل و تزکیه و تصحیح عقاید او کوشیده اند. رجوع به جزء اخیر ترجمه ابن العربی ابوبکر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن محمد بن زیاد غزی معروف به ابن اعرابی مکنی به ابوسعید محدث صوفی از مردم بصره نزیل مکه. یکی از کبار اصحاب جنید و عمرو بن عثمان مکی و نوری است از اسحاق زعفرانی و غیر او روایت داشته و تصنیف بسیار کرده است از آن جمله طبقات النساک. وی مجاور حرم بود و هم بدانجا به سال 340 هجری قمری یا 341 در گذشت. و تألیفاتی در تصوف دارد. رجوع بروضات ص 59 شود
لغت نامه دهخدا
ابن اعرابی. احمد بن محمد بصری. وی مقیم مکّه و در پایان مائۀ سیم و اوائل مائۀ چهارم میزیست و او را شیخ الحرم میخواندند. او از مشاهیر اهل طریقت است و علوم ظاهر و باطن با هم گرد کرده و به صحبت بسیاری از مشایخ صوفیه رسیده است از جمله: شیخ جنید و عمرو بن عثمان مکّی و ابوالحسین نوری و شیخ حسن مسوحی و شیخ ابوالفتح حمّال و جز آنان. و او را سخنان بلند است و از آن جمله است: لایکون قرب ٌ الا وثمه مسافه، نزدیکی آنجا گویند که هنوز مسافتی فاصله باشد. و لایکون الشّوق الا علی الغایب، شوق جز غایب را نبود. و التصوف ترک الفضول و المعرفه کلّها الاعتراف، تصوف دست بازداشتن از نابایست و شناسائی و خستو شدن بنادانی باشد. و نیز او گوید: علم با آداب آن بکمال رسد و علم بی آداب را سودی نیست. وی به سال 340 هجری قمری به مکّه رحلت کرد. و از تألیفات اوست: کتاب الوصایا. کتاب الجمع و التفریق در آداب طریقت و کتاب الفوائد مشتمل بر کلمات این طائفه
لغت نامه دهخدا